شعر
وقتی که بر چشم تو نگاهم افتاد
لرزید دلم ز سینه بیرون افتاد
شرمنده شدم که دل چنین گستاخ است
دیوانه شدم که او چنین بی باک است
وقتی که بر چشم تو نگاهم افتاد
لرزید دلم ز سینه بیرون افتاد
شرمنده شدم که دل چنین گستاخ است
دیوانه شدم که او چنین بی باک است